مشاوران هیروو

روانشناسی ، مشاوره و درمان حوزه خانواده و کودکان

مشاوران هیروو

روانشناسی ، مشاوره و درمان حوزه خانواده و کودکان

مشاوران هیروو

مشاوران هیروو

۶۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشاوران هیروو» ثبت شده است

جوانی بهار زندگی است و لازمه بهره بردن از این فصل زیبا، برخورداری کامل از سلامت درهمه ابعاد آن است. یکی از جنبه های سلامت، سلامت روانی است. سلامت روانی بسان سلامت جسمی و بلکه برترازآن است و برای به دست آوردن و حفظ آن، باید راهبردهای بهداشتی روانی و مراقبت از روان را آموخت و به آنها پایبند بود.
روان یا روح، بخش اصلی و مانای وجود انسان است و سلامت این بخش، اصول و شاخص هایی دارد که آگاهی ازآن برای همه، به ویژه جوانان ضروری است. در این مقاله برآنیم تا با نگاهی دینی و روان شناختی، به تبیین این موضوع اساسی در زندگی جوان بپردازیم و راهبردهای حفظ از سلامت روان را به مخاطبان عرضه کنیم.


تعریف سلامت

سازمان جهانی بهداشت، سلامت را این گونه تعریف می کند: «سلامت عبارت است از حالت آسایش کامل جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی؛ نه فقط نبودن بیماری و ناتوانی.» (1) براین اساس، به شخصی سالم گفته می شود که از نظر بدنی، روانی و تعاملات اجتماعی و نیز پایبندی به مذهب و مسائل معنوی خویش، دارای ثبات و چارچوبی درست باشد.


سلامت از نگاه دین

اسلام، دینی کامل و کمال آفرین است. در این شیوه الهی که آخرین نسخه فرستاده شده برای سعادت مندی بشراست، از هیچ نیازی غفلت نشده است. دراسلام عاقبت و سلامت نه تنها یک ارزش، بلکه یک ضرورت است و حفظ سلامتی بدن و روان و مراقب ازآنها، یک واجب شرعی معرفی شده است. تن و روان هدایای الهی اند و بشرتنها امانتدار آنهاست؛ از این رو، حق آسیب رسانی به این امانت ها را ندارد.
افزون براین، سلامت در فرهنگ اسلام، یک ارزش است که با تعبیرهایی لطیف مانند برترین نعمت ها، گواراترین نصیب ها، نعمتی که قدر آن ناشناخته و از نظر دور مانده است، نعمت دنیا، نعمتی که بدون آن خیری در زندگی نیست، نعمتی که آدمی از شکر آن ناتوان است، حسنه دنیا، دارایی مخفی، ایمنی دردنیا، سرمایه زندگی و ده ها عنوان دیگر، توصیف و اهمیت آن گوشزد شده است. همچنین در قالب دعاهای مختلف به عنوان یک درخواست مهم از پروردگار مطرح و به اهل ایمان آموزش داده شده است.
امام زین العابدین (ع) در دعای بیست و سوم صحیفه سجادیه، عافیت و سلامت کامل را ازمعبود خود چنین می طلبد:
خدایا! بر محمد و آل او درود فرست و تندرستی (عافیت) را لباس تنم کن و سراپای مرا به تندرستی فرو پوشان و با آن مرا امان بخش و گرامی بدار و بی نیاز گردان و تندرستی را به من صدقه ده و آن را مال من کن و همچون فرشی زیر پایم بگستران و آن مایه بیماری که درمن است به تندرستی بدل فرما و میان من و تندرستی در این جهان و آن جهان جدایی میفکن.


معیارهای سلامت روانی

سلامت روانی هنگامی وجود دارد که انسان رفتاری صحیح و متناسب با جامعه خود داشته باشد. رفتار برخاسته از اندیشه منطقی و واقع گرا، درک درست و واکنش مناسب است. ازاین رو، فرد سالم رابطه ای سالم با جامعه برقرار می کند. فرد سالم رضایت و نگرانی منطقی دارد و می تواند فشارهای زندگی راتحمل کند و برخشم، ترس و اضطراب خویش، کنترل و تسلط داشته باشد. انعطاف پذیراست و خود و دیگران را دوست دارد. به تناسب توانایی هایش از خودش توقع دارد. در زمان حال زندگی می کند.

در مقابل، فرد ناسالم، نارضایتی و نگرانی غیر واقعی از خود نشان می دهد و نمی تواند احساسات، عواطف و خشم خود را در مقابل فشارهای روانی کنترل کند. اندیشه غیرمنطقی دارد و اهل افراط و تفریط است. انعطاف پذیر نیست و ممکن است ازخود و دیگران متنفر باشد. توقعات او ازخودش به تناسب توانایی هایش نیست و بیشتر وقت ها اندیشه او با غفلت از زمان حال، در گذشته ها یا آینده موهوم سپرمی کند.

نشانه های بیمار بودن روان

1. فرار از واقعیت ها: بیشتر به صورت شرم بیش از اندازه، درخود فرو رفتن، پناه بردن به خیالات و ناتوانی در تصمیم گیری دیده می شود.
2. خودخواهی و زیاده خواهی: بیماران روانی انتظاردارند که دیگران تمام توجه، وقت و حتی ثروت خود را برای آنان صرف کنند.
3. حالت بدبینی و رفتار تهاجمی: بیماربه دیگران به شدت بدبین می شود و همه را بدخواه خود می پندارد و رفتار تهاجمی و تلافی جویانه در پیش می گیرد.
4. سرسختی و لجاجت.
5. تشویش خاطر: بیمار، بدون دلیلی مشخص، نگران و مضطرب و از وقوع اتفاقات ناگوارخیالی بیمناک است.
6. افسردگی: بیماررا به گوشه گیری و از دست دادن نشاط و امید سوق می دهد.
7. تغییر حالات و رفتار: با احساس بیماری های خیالی و شکایت از درد و رنج بیماری همراه است.

راه های پیشگیری:

1. توجه به ارزش انسان

باورجایگاه ممتازانسان در نظام آفرینش و دانستن ارزش خود و داشتن اعتماد به نفس، به افراد کمک می کند که زندگی خود را به پوچی و انحراف، اعتیاد و... هدر ندهند. امام علی(ع) می فرماید: «کسی که برای خودش احترام قائل باشد، خویشتن را با گناه آلوده نمی سازد.» (1) ایشان در نقطه مقابل می فرماید: «من هانت علیه نفسه فلا تأمن شره(2) و فلاترج خیره»(3) آن که برای خود ارزشی قائل نیست، از بدی هایش در امان نباش و امید خیرازاو را نداشته باش».
درنگاه روان شناختی نیز یکی از پایه های اساسی بیماری روانی و به دنبال آن ناهنجاری های رفتاری، عزت نفس پایین و داشتن تصویر بد از خود است. افرادی که به دلایل گوناگون مثل آلودگی به گناه، هم نشینی با دوستان ناباب، دوری از مسائل معنوی، وجود دشواری ها در مسیرتربیت و.. دچار این مشکل می شوند، آماده ابتلا به هرانحراف و پیدایش هرگونه ناهنجاری هستند.


2. توکل

معنای درست توکل این است که ما در مقام بندگی، تلاش خود را به کارگیریم و غایت امور را به دست خداوند ببینیم. این روحیه، مایه توانمندی روانی و استقامت و امید است.

امیر مؤمنان علی(ع) می فرماید: «هرکس برخدا توکل کند، سختی ها بر وی آسان شود و اسباب برای او فراهم گردند و در جایگاه راحت و وسعت و کرامت قرار می گیرد».(4)
در میان روان شناسان نیز سخن از اعتماد به نفس معنوی است. آنها این موضوع را چنین تبیین می کنند: «اعتماد به نفس معنوی، یعنی باورفرد به کائنات و ایمان به نتیجه مثبت زندگی. این نوع اعتماد به نفس، مهم ترین نوع اعتماد است.» (5)همچنین انسان دین باورو متکی به خداوند، از احساس تنهایی رنج نمی برد و در تمام بحران های زندگی، بن بست نمی شناسد. او موظف است تمام تلاش خود را برای زندگی بهترانجام دهد و نتیجه گرفتن را بر عهده خدای حکیمی بگذارد که بر قدرت او تکیه زده است. (6)

3. تلقین رضایت به خود 

رضایت انسان از آنچه خداوند بر او پسندیده، و رضایت خداوند از انسان، اوج نیک بختی و به تعبیرقرآن «فلاح» است. این رضایت، نه تنها موجب توقف در رشد و ارتقا نیست، بلکه احساس لذت خوشبختی و پیشرفت به دور از هرگونه تشویش و نگرانی را در پی دارد. در این صورت است که انسان چیزی را که مایه دوری او از رضای خدا شود، نمی طلبد. رسول خدا(ص) می فرماید: وقتی پیش تو آن اندازه که تو را کفایت کند موجود است، به دنبال بیش ازآن مرو که سبب طغیان تو می شود. (7)

4. مثبت نگری

یکی ازموانع سلامت روحی، منفی بافی و ندیدن جنبه های مثبت زندگی است. برخی به جنبه های منفی، بیش ازآنچه سزاوار است، اهمیت می دهند و در مقابل، برای امور مثبت کمترین ارزش را قائل می شوند. جمله های زیرجلوه های از این خصلت است: «هرگز نمی توانم از پس این مشکل برآیم»؛ «نمی توانم این شرایط را تحمل کنم»؛ «با این ظاهری که من دارم کسی مرا جدی نمی گیرد»؛ «کسی ازاینکه با من باشد لذت نمی برد، برای اینکه بیش از اندازه خجالتی هستم».

این گروه، کارها و ویژگی های مثبت خود را دست کم می گیرند؛ به بیان دیگر از پشت فیلترمنفی به مسائل نگاه می کنند. این روحیه، سبب فراموشی نعمت ها وبه دنبال آن، ناسپاسی می شود و سلامت روان فرد را به مخاطره می اندازد. چند راهکار در حل این مشکل، مؤثراست:
الف) تجربه های مثبت پیشین را به یاد آورید.
امام صادق(ع) می فرماید: «هیچ خیری نیست دربنده ای که از گرفتاری خود شکایت می کند و حال آنکه در گذشته هزاران نعمت داشته و هزاران راحتی در آینده به او خواهد رسید» (8)
امروزه در روان شناسی مثبت گرا نیز از تکنیک «نعمت شماری»، به عنوان یک فن درمان بهره می گیرند.
ب) پاداش تحمل را، به خود یاد آوری کنید.
پیامبر خدا(ص) در این باره می فرماید:«اگرآنچه را برای شما ذخیره شده می شناختید، برآنچه از شما گرفته شده غمگین نمی شدید».(9)

5. امید به فردایی بهتر

انسان، با امید زنده است. امید، نیروی حرکت آفرین و زداینده نگرانی هاست که باید همواره آن را دردل، زنده نگه داشت. امید مایه رحمت است. (10)

امام صادق(ع) دراین باره می فرماید: «ناامید نباش که ناامیدی کفراست. شاید خداوند تو را به زودی بی نیازکند». (11)

6. قناعت و انتظارات منطقی

قناعت سرمایه ای است که با وجود آن، انسان از زیاده خواهی و طلب دست نیافتنی ها رهایی می یابد.

پیامبراگرم(ص) فرمود: «ای فرزند آدم! هنگامی که صبح کردی درحالی که تن تو سالم و خاطرت آسوده است و هزینه روز خود را داری، دیگر غم مخور». (12)

به تعبیر زیبای صائب:

آسودگی به گنج قناعت نشستن است

سیربهشت در گرو چشم بستن است(13)

 

7.کنترل خشم و پرهیزازاندوه

غم که نیمی از پیری است، با ایجاد تغییراتی در وضعیت بدن، سلامت جسم و روان را به طورتهدید می کند.

اهل ایمان آموخته اند که خدا همواره با آنهاست. آموزه های دین، آنان را به مهربانی با دیگران و زدودن غم از دل ها تشویق کرده اینکه برای همه سلامت بخواهند تا خود نیزازاین فضای آکنده از محبت بهره مند شوند. میانه روی در کارها، مهربانی با خانواده، رسیدگی به بندگان خدا به ویژه دلجویی از یتیمان و گرامی داشتن آنان، پیشی گرفتن در محبت به دیگران، فضایی در جامعه به وجود می آورد که در آن فضا زدودن اندوه از یکدیگر، معمول و رایج خواهد بود.
به گفته روان شناسان، افسردگی، میزان فعالیت را کاهش می دهد. زمانی که افسرده ایم، گرایش ما به این است که تحرک کمتری در اطراف داشته باشیم. دراین زمان، وقت زیادی را فقط صرف نشستن و خیره شدن به یک نقطه می کنیم. معمولاً خسته و خواب آلوده ایم. واکنشمان به دنیای خارج نیز کاهش می یابد گویا حواس ما ازکارافتاده اجتماعی دست برمی داریم. به ظاهرخود بی اعتنا می شویم و هیچ چیز توجه ما را جلب نمی کند. تنها بر روی مسائل و مشکلات خود درنگ می کنیم. به خاطر می آوریم که درگذشته از کارهای خود نتایج بهتری می گرفتیم و تلاش بیشتری می کردیم، ولی حالا متفاوت به نظر می آییم. از نظر مالی، حتی هنگامی که نشانه ای در دست نیست، خود را در معرض تهدید و خطر می بینیم. درچنین شرایطی با این روش ها می توانیم به بهبودی خود کمک کنیم:
الف) تمام تلاش خود را به کار بریم تا از نظر سلامت جسمی در وضع خوبی باشیم. ما اغلب به خاطر نداشتن فعالیت و تلاش نکردن، دچارخستگی می شویم، بنابراین، باید به یک نوع فعالیت جسمی شدید یا ورزش سخت روی آوریم و کاری متفاوت با فعالیت های معمول خود انجام دهیم لازم است آنچه از اراده مان به جا مانده است تجهیز و خود را به یک فعالیت سخت فیزیکی وادارکنیم.
ب) تنها نمانیم و هرکاری می کنیم همراه دیگران انجام دهیم.
ج) بیرون برویم و به زندگی خود تنوع دهیم.
د) وقتی افسرده ایم، اطرافیان را به نزد خود دعوت کنیم و محبت بیشتری از آنها بخواهیم برای زندگی اجتماعی خود ارزش قائل شویم و با دوستان خوبمان ارتباط برقرار کنیم.
هـ) آرمان ها و هدف های خود را شناسایی و برای رسیدن به آنها برنامه ریزی کنیم. مثل برنامه ریزی برای ادامه تحصیل، به دست آوردن موقعیت های اجتماعی خوب، برنامه ریزی برای تعطیلات.
و) کنترل خشم و پرخاشگری هم ضروری است. افراد پرخاشگر سعی می کنند نیازها و خواسته های خود را از راه تسلط، توهین و تحقیردیگران برآورده کنند. پرخاشگری، نشان می دهد که فقط به فکرخود هستیم.
می توانیم به جای پرخش، ازشیوه های جایگزین آن، مانند مهارت قاطعیت، ابراز وجود و نیزتکنیک جرئت ورزی استفاده کنیم. همچنین برای کنترل احساسات خود، تمرین کنیم و نظرمان را بدون توهین به دیگران اعلام داریم.

8.تفریح و شوخ طبعی

در یک برنامه ریزی منطقی برای زندگی، تفریح سالم، ورزش، سیرو سیاحت، گفت و گوهای فرح بخش با افراد نیک سیرت، خواب کافی و به موقع، شوخی های کنترل شده که از آزردگی دیگران و آلودگی به گناه دور باشد، جایگاه مهمی دارد و درحقیقت اینها به انسان کمک می کند که با نشاط و شادابی، وظایف خود را درزندگی انجام دهد و در برابر تهاجم عوامل ناخوشایند و فشارهای روانی، مقاومت موفق و آسانی داشته باشد. پیامبرگرامی اسلام فرمود: «دل ها را ساعت به ساعت استراحت دهید».(14)

شوخ طبعی، شکننده کبر و غروراست و انسان را ازخشکی و جدیت بیش از اندازه، خارج می کند و به او قدرت می دهد که فشارهای روحی و آثار درونی خودخوری (تنش درون ریز) را بیرون بریزد که این کار در رویارویی با استرس ها بسیار مفید است.

برای مشاهده مطالب بیشتر اینجا را کلیک نمایید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۳:۱۰
heiroo com

راههایی برای دستیابی به ازدواج موفق

مسایل کوچک را سرسری نگیرید

شاید به نظرتان برسد برخی مسایل آنقدر کوچکند که نمی توانند باعث دعوا شوند اما کاملا برعکس گاهی نگذاشتن ظرف ها در ظرفشویی یا درآوردن کفش در مکانی نامناسب، باعث دعواهای بزرگی می شود. اگر مسایل کوچک بین زوج ها حل نشود تبدیل به یک مشکل بزرگ خواهد شد. پس اجازه ندهید مشکلات بی اهمیت صمیمیتتان را از بین ببرد و با گذشت زمان شما را از هم دور کند. اگر بتوانید مسایل کوچک را بین خود حل کنید به راحتی از پس حل مشکلات بزرگ تر برمی آیید.

 ابراز علاقه کنید

برای خوشبخت بودن در یک رابطه لازم است هر روز پیام مثبت دریافت کنید. بیان جملاتی نظیر دوستت دارم، دلم برایت تنگ شده، احساس خوبی به من می دهی یا خرید یک هدیه، می تواند عشق را شعله ور کند. فراموش نکنید مردان بیش از زنان به شنیدن این مسایل نیاز دارند. زن ها برای حرف زدن و بیان احساساتشان معمولا اشخاص دیگری را در کنارشان دارند اما مردها به ندرت کسی را پیدا می کنند. در میان زوج هایی که زنان به همسرشان ابراز علاقه نمی کنند، میزان طلاق ۲ برابر است.

ابراز احساسات را نادیده نگیرید

مردان با درست کردن میز شکسته آشپزخانه ممکن است علاقه خود را به همسرشان نشان دهند در صورتی که زنان با بیان کلمات این کار را می کنند. فراموش نکنید که زنان و مردان راه های متفاوتی از هم برای بیان احساسات دارند پس به شکلی که همسرتان از طریق آن ابراز احساس می کند احترام بگذارید.

صحبت کنید

زوجهای موفق هر روز حداقل ۱۰ دقیقه در مورد مسایلی غیر از کار، خانواده، وظایف و رابطه تان صحبت می کنند. برخی افراد فکر می کنند همیشه در حال برقراری ارتباط با همسرشان هستند در حالی که در واقع در حال انجام کارهای روزمره اند. ارتباط برقرار کردن واقعی یعنی اینکه شما در رابطه با موضوعات خصوصی، اهداف و رویاهایتان با همسرتان صحبت کنید. به عنوان نمونه موضوعاتی مانند اینکه آیا شده برای چیزی حسرت بخوری؟ وقتی بچه بودی مامان را بیشتر دوست داشتی یا بابا را؟ هرچه سوالات شما خصوصی تر باشد درجه صمیمیت شما بالاتر می رود

از روزمرگی فرار کنید

تمامی روابط ابتدا و انتهایی دارند. زوج هایی که در روزمرگی بمانند به انتهای خط می رسند و روزمرگی خوشبختی آنها را در خود دفن می کند. اگر می خواهید رابطه خوشبختی داشته باشید باید کاری کنید زوج شما احساس بی حوصلگی نکند و از روزمرگی بیرون بیاید. چه عیبی دارد هر از چند گاهی کاری انجام دهید که عادت به انجام آن نداشته اید. با هم به پارک بروید و بدمینتون بازی کنید.

روی منفی ها تمرکز نکنید

برای انجام فعالیت های مثبت وقتی تعیین کنید و تمام تمرکزتان را روی حذف منفی ها نگذارید. اشتباه بسیاری از زوج ها این است که روی امور منفی زندگی و حذف آنها تمرکز می کنند. به جای اینکه تمام مدت به دنبال حل مشکلات زندگی باشید به لذایذ آن، دوستی ها و احساسات تان بها دهید تا ببینید مشکلات چه راحت از سر راه کنار می روند.

موارد دیگر

-از همسرتان انتظارات غیرواقعی نداشته باشید. اجتناب از انتظارات غیرواقعی می تواند از بروز بسیاری درگیری ها، عصبانیت ها و سرخوردگی ها جلوگیری کند. انتظار نداشته باشید همسرتان کامل و بی نقص باشد. در ضمن هیچگاه او را با دیگران مقایسه نکنید.

-اگر همسرتان به شما توهین کرد، سکوت کنید و با او مقابله به مثل نکنید. با این کار از بروز بسیاری از بحث های غیر ضروری جلوگیری می کنید. این لحظات به سرعت سپری خواهند شد و شما می توانید در زمان بهتری با همسرتان درباره رفتارش صحبت کنید (البته این بدان معنا نیست که تصور کنید الزاماً باید با یک همسر بدزبان و بدخو کنار بیایید و همیشه تمام کج رفتاری های او را تحمل کنید؛ این مشکل دیگری است و راه حل های دیگری دارد).

-همسرتان را به خاطر اشتباهاتش سرزنش نکنید. در عوض سعی کنید روشی در پیش بگیرید که از تکرار این اشتباهات جلوگیری کند. وقتی شما همسرتان را به خاطر اشتباهاتش سرزنش می کنید، احساسات او را جریحه دار می کنید و باعث آزار او می شوید.

-به راه هایی فکر کنید که می توانید همسرتان را نسبت به انجام کارهایی که دوست دارید ترغیب کنید. اگر این روش مؤثر نبود روش های دیگر را امتحان کنید و به یاد داشته باشید که تحسین و تعریف به موقع می تواند یک انگیزه قوی باشد.

-سعی کنید نسبت به همه چیز دیدی مثبت داشته باشید.

-هیچ گاه با همسرتان وارد جنگ قدرت نشوید؛ به جای این کار با او به توافق برسید.

خصوصیات زوج های موفق

-خواسته ها و انتظارات خود را به صراحت می گویند. زوج های موفق قبل از ازدواج، توقعاتی که از یکدیگر دارند مطرح می کنند، اگر توافق اساسی با هم ندارند (برای مثال مرد فرزند می خواهد ولی خانم مخالف است)، می توانند به شروع و یا خاتمه ازدواج به طور جدی فکر کنند. بعد از ازدواج، زوج های موفق به طور منظم در مورد توقعات و انتظاراتشان با هم صحبت می کنند و اگر اختلافی پیش آمد، آن را به زمان دیگری موکول می کنند تا همدیگر را درک کنند و به توافق برسند.

-می دانند حتی اگر به هم علاقه داشته باشند، گاهی احساس خستگی می کنند. آنان یکدیگر را تشویق می کنند تا همیشه"ما" نباشند و زمانی هم برای "خود" داشته باشند و به کارهای مورد علاقه خود بپردازند.بدین ترتیب زوج فردیت خود را حفظ می کند و زندگی ، شاداب می شود.

-روش های حل اختلاف را می آموزند. "جان گاتمن" روانشناس که 20 سال زندگی زوج ها را مطالعه کرده، عامل اصلی موفقیت یا شکست ازدواج را توانایی، یا عدم توانایی حل اختلافات می داند. حتی اگر همسرتان و شما کاملاً با هم یکی باشید ، گاهی با نظر هم موافق نیستید و این مخالفت باعث ناراحتی می شود. نباید به اعتیاد، خشونت و ... رو بیاورید. اگر خواسته شما و همسرتان با هم فرق دارد، باید آن را حل کنید. زوج های موفق با هم صحبت می کنند، حتی اگر احساس بدی نسبت به هم دارند. آنان در مورد اختلافات و مخالفت ها با هم مذاکره می کنند تا به نتیجه عادلانه برسند. آنان از یکدیگر حمایت می کنند و غـُر نمی زنند. آنان می پذیرند در مواردی عشق ، برتر از پیروزی است.


-با هم رشد می کنند. مسلماً فردی که امروز با او ازدواج می کنید،10 سال آینده متفاوت خواهد بود. شما هر دو تغییر می کنید. به ویژه در شرایط سخت زندگی مانند از دست دادن والدین . زوج های موفق می دانند که یکی یا هر دو در طول زندگی تغییر می کنند و قواعد عوض می شود. پس لازم است تغییر کنید تا بتوانید روابط در حال تغییر را عوض کنید.
برای حفظ روابط می کوشند. زوج های موفق به طور منظم وضعیت زندگی خود را بررسی کرده  و با هم صحبت می کنند تا از شادی و رضایت هر دو از زندگی مشترک مطمئن شوند. اگر یکی ، یا هر دو شما از زندگی مشترک ناراضی هستید، مشکلتان را حل کنید.

رفتارهای مخرب عبارتند از:

عیب جویی یا انتقاد مداوم
سرزنش و تحقییر
نق زدن و غرغر کردن
تهدید کردن از جمله به جدایی
تنبیه کردن به طرق مختلف (یکی از تنبیهات روحی قهرهای طولانی است)
دادن حق حساب یا باج برای ادامه زندگی


برای مشاهده مطالب بیشتر اینجا را کلیک نمایید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۵۴
heiroo com

نوشتن نامه برای کودکتان، می‌تواند اعجاب انگیز و جادویی باشد! این نامه؛ عشق، غرور و تعهد را فراتر از قدرت کلمات محاوره‌ی روزانه انتقال می‌دهند. هر نامه، یک تجلی ملموس از عشق و محبت همراه با امید و آرزوهای شما برای کودکانتان است.

 به مناسبت‌های مختلفی همچون سالروز تولد و یا تعطیلات، برای کودکانتان نامه بنویسید. به دخترتان، به پسرتان. این کار، بیشتر از یک سنت خانوادگی دیگر خواهد بود.

1. عشق
البته که می‌خواهید احساس خود را نسبت به کودکتان بیان کنید! حتی اگر عبارت «دوستت دارم» را هر روز استفاده می‌کنید، اما وقتی که این کلمات را به صورت نوشتاری به اشتراک بگذارید، این پیام به صورت متفاوتی انتقال پیدا خواهد کرد. به عنوان مثال: گفتن اینکه چقدر تو را دوست دارم، برایم سخت و دشوار است.

2. توجه
وقتی نامه‌ای برای کودکتان می‌نویسید، چیزی را که اخیراً توجه شما را به خود جلب کرده است، بیان کنید. چقدر او بزرگ شده است؟ چه خصوصیات مثبت در حال ظهوری را در او مشاهده می‌کنید؟ به عنوان مثال:سخاوت و محبتی را که فرزند شما نسبت به خواهر و برادر خود نشان می‌دهد.

3. لذت
توضیح دهید که از انجام چه چیزی باهم، لذت می‌برید. این برای کودک شما، اهمیت بسیاری دارد و وقتی که فرزند شما، این نامه را در سال‌های بعد مطالعه ‌کند، این نامه معنا و مفهوم خاصی را پیدا خواهد کرد. به عنوان مثال: بازی کردن

4. غرور و افتخار
وقت بیان چیزهایی که به خاطر آنها، احساس غرور می‌کنید، صریح و شفاف باشید. این همان چیزی است که همه‌ی ما منتظر شنیدن آن هستیم و این کلمات کودکتان را در هنگام خواندن این نامه در سال‌های بعد، نیرومند و سرشار از انرژی خواهد کرد. به عنوان مثال: توانایی‌های ورزشی و یا استعداد‌های مختلف

5. احترام و نوازش
در هر نامه‌ای به فرزندتان، تعدادی از خاطرات به یاد ماندنی و ارزشمند خود را به اشتراک بگذارید. داستان‌های شما، حقیقت را به شکلی به یاد ماندنی‌تر به فرزندتان انتقال می‌دهد. به عنوان مثال: خاطرات یک گردش مشترک

6. امید و آرزو
علاوه بر این‌ها، بهترین امیدها و آرزوهای خود را در نامه بنویسید. به عنوان مثال: امید و آرزوهای شما برای مشاهدات خود فرزندتان از توانایی‌ها و استعدادهایش

7. ایمان و اعتقادات
این فرصتی برای به اشتراک‌گذاری اعتماد شما به فرزندتان و همچنین اعتقادات و باورهای انگیزه‌بخش شخصی شماست. به عنوان مثال: آیه‌ای از کتاب مقدس (قرآن و ...) در ارتباط با زندگی حال حاضر فرزندتان

8. قول و پیمان
این کلمه بسیار گول زننده است، چون قطعاً قول و قرارهای بسیاری وجود دارد که نباید آنها را برای فرزندتان انجام دهید. وقتی از عبارت «قول می‌دهم» استفاده می‌کنید، باید بدانید که این عبارت معنا و مفهوم روشنی را می‌رساند. به عنوان مثال: قول می‌دهم که همیشه شنوای حرفهایت باشم.


برای مشاهده مطالب بیشتر اینجا را کلیک نمایید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۸:۵۵
heiroo com

واقعیت حرف زدن در خواب
اداء حرف یا صدا در طول خواب بدون آگاهی از آن، به صحبت کردن در خواب معروف است این یک مشکل غیرمعمول خصوصاً در کودکان نیست هم چنین این حالت را خواب گفتاری می گویند و می تواند در هر مرحله از چرخه ی خواب رخ دهد. همچنین این واقعیت وجود دارد که هر چه خواب سبک تر باشد، سخنان قابل فهم تر هستند گفته شده است که در مراحل اولیه ی خواب افراد ممکن است مکالمات کاملی داشته باشند، در حالی که در خواب عمیق‌تر این امکان وجود دارد که این سخنان به ناله و کلمات بی‌معنی محدود شوند.

 

بیشتر افرادی که در حین خواب صحبت می کنند به این واقعیت آگاهی ندارند. عواملی که اغلب باعث حرف زدن در خواب می شوند شامل: اختلالات اضطرابی، فشار و تب هستند در اغلب موارد، این اختلال جدی نیست و می تواند در طول زمان و یا با افزایش سن حل شود. البته، گاهی اوقات با دیگر اختلالات خواب همراه می شود و این تنها زمانی است که می تواند به امری جدی تبدیل شود تحقیر اجتماعی اغلب جدی‌ترین پیامد حرف زدن در خواب یا خواب گفتاری است به این دلیل که اطلاعات ناخواسته ای بیان می شود.

همچنین گاهی اوقات باعث اختلال در خواب فرد مبتلا و یا کسی که کنار او خوابیده است می شود در چنین موقعیت هایی است که باید بررسی بیشترین لحاظ شود.

 

 «معمولاً کودکانی که در طول روز دچار استرس و اضطراب هستند شب‌ها در خواب حرف می‌زنند.»

دکتر رزاقی در این باره گفت: «کودکانی که در خانواده‌های پرتنش زندگی می‌کنند و دچار اضطراب هستند یا در طول روز نمی‌توانند حرف‌هایشان را به والدینشان بزنند و آنچه در ذهنشان می‌گذرد را بیان کنند، ممکن است در شب به دلیل فشار ناشی از این استرس و اضطراب و حرف‌نزدن‌ها در خواب حرف بزنند.»

وی همچنین رفتار والدین با کودک قبل از خواب را هم در بروز این مشکل مؤثر دانست و گفت: «والدینی که هر شب سعی می‌کنند با گفتن جمله‌هایی چون «فردا دیر خواب از خواب پا میشی‌ها»، «آگه خواب بمونی من دیگه کاری ندارم» و... کودک را به خواب تشویق می‌کنند باید بدانند بیان همین جمله‌ها ممکن است باعث ایجاد استرس در کودک و در نهایت حرف زدن او در خواب شود چون ذهن کودک درگیر این مساله است که مبادا صبح دیرتر بیدار شود.»


  گاهی حرف زدن و سخن زیر لب با ناله، آواز خواندن و فریاد همراه است


ایشان از راهکارهای مؤثر در بروز این مشکل را کاهش تنش و استرس و گوش دادن به حرف‌های کودک در طول روز دانست و ادامه داد: «والدین باید کمک کنند فرزندشان در طول روز حرف‌هایش را بزند و تخلیه شود و همچنین طی روز تنش کمتری را تجربه کند و احساس آرامش داشته باشد زیرا اضطراب و استرس در خواب نمود پیدا می‌کند. درصورتی هم که احساس کردند کودکشان دچار اضطراب است قبل از خواب در کنار تخت، دست او را بگیرند و صحبت کوتاهی با کودک داشته باشند.»

وی در نهایت به تأثیر قصه در آرام‌سازی ذهن کودک و دیگر راهکارهای مؤثر در رفع این مشکل اشاره کرد و گفت:‌ «پدر و مادرها نباید بچه‌ها را به زور به رختخواب بفرستند. همچنین باید قبل از خواب حتماً برای کودک داستان بخوانند و از متنش سؤال بپرسند تا داستان در ذهن کودک نقش ببندد به این ترتیب ذهن کودک آرام می‌شود و به‌راحتی می‌خوابد و دیگر دچار تنش نیست. بعد از قصه هم باید از کودک بخواهند 8 بار نفس عمیق بکشد و بخوابد.»


کاهش حرف زدن در خواب
- تا آنجا که امکان دارد سطوح استرس را کم کنید

- پیش از ساعت خواب از خوردن وعده ی غذایی سنگین خودداری کنید

- از یک روال صحیح خواب پیروی کنید

- استراحت مناسب داشته باشید زیرا کمبود خواب، عارضه ی خواب گفتاری را افزایش می دهد.

- توصیه می شود زمانی که فرد در حال حرف زدن در خواب است، سعی نکنید یک دفعه او را بیدار کنید. این کار موجب سردرگمی و آشفتگی ذهنی شخص می شود. عموماً عقیده دارند که بیش از 50% کودکان و تقربیاً 5% از بزرگسالان در خواب صحبت می کنند. بنابراین موردی نیست که جای نگرانی باشد. اما اگر شخص هنگام خواب رفتار خشونت آمیز یا جیغ و فریاد از خود بروز دهد، بهتر است فوراً با یک دکتر مشورت کنید.


برای مشاهده مطالب بیشتر اینجا را کلیک نمایید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۸:۴۸
heiroo com

باید نیازهای جسمانی را با نیازهای روحی کاملا همراه کرد زیرا بی توجهی به نیازهای جسمی را میتوان برطرف کرد اما غفلت از نیازهای جسمانی در بیشتر موارد غیر قابل جبران است و مستقیم روی روحیه فرد تاثیر دارد و باعث اتفاقات ناگواری می شود.
وقتی افراد با هم ازدواج می کنند مهمترین مسئله این است که به نیازهای جسمی و روحی یکدیگر توجه کنند وآنها را از هم تفکیک کنند. انسانها دارای دو نوع نیاز هستند یکی نیازهای جسمی و مادی و دیگری نیازهای روحی و اخلاقی. مسلم است که توجه به نیازهای روحی بسیار مهمتر است.

با توجه به مطالب بالا موارد زیر را در نظر بگیرید تا زندگی زناشویی بهتری داشته باشید.

۱) شما باید اطلاع پیدا کنید که همسرتان در مقابل دیگران چه نوع رفتاری را میپسندد تا شما انجام دهید.شما به عنوان همسر ین موضوع را باید بدانید. زیرا اگر رفتار مورد علاقه او را انجام ندهید در روحیه او تاثیر منفی گذاشته اید و تکرار این مسئله ناگوار است و فاصله میان شما و همسرتان بوجود می اید.

۲)شما باید حتما بدانید که همسرتان از کدام رفتار شما در خانه لذت می برد و از کدام بیزار است. باید  آگاهی از آن داشته باشید تا رفتار موثر را داشته باشید تا همسرتان از شما فاصله نگیرد.

۳) باید بدانید که دوران مجردی با متاهلی متفاوت است، شما آزاد بوده اید که هر کاری را که خود صلاح می دانید درست است انجام دهید ولی اکنون نظر همسرتان هم مهم است که کجا می روید، چه می پوشید، با چه کسی معاشرت دارید، حالا آزاد نیستید. همسرتان ساعت هاست در خانه منتظر ورود شماست او تمام روز را به امید رسیدن شما سر کرده است پس بی دلیل نباید او را منتظر بگذارید.و حتما اگر تاخیر دارید به او خبر دهید تا بیهوده انتظار نکشد. چون اگر این انتظارهای بیهوده زیاد شود باعث یاس در زندگی میشود.

۴) خانمها باید بدانند باید برای رفت و امدهایشان به همسرشان توضیح دهند . منظور از این کلمه این نیست که زن بدون اطلاع شوهر نمی تواند حتی برای انجام دادن کارهای ضروری از خانه بیرون برود.نه !این اجازه را شوهر به طور کلی در اثر تبعیت از زندگی پیشاپیش به وی داده است. ولی اگر بخواهد به خانه دوست یا فامیلی برود از قبل به شوهرش بگوید اگر اجازه داد برود و گرنه، عذر بخواهد حتما نرود.

۵) اگر در بین دو فامیل تنشی ایجاد شد اصلا نباید زوج دخالتی داشته باشند زیرا در زندگیشان تاثیر خواهد گذاشت. در رفتار آنها هیچ تغییری نباید بوجود آید.

۶) زن بعد از به دنیا آوردن بچه باید کماکان محبت خود را به شوهرش نشان دهد و به او نشان دهد که این ثمره ی عشق را به خاطر وجود او دوست دارد، اگر محبت خود را به سمت بچه سوق دهد به همسرش لطمات جبران ناپذیری وارد می کند که بسیار روشن و واضح است.

۷) این که نسبت به هم وفادار باشید از هر مسئله دیگری مهمتر است. چون این وفاداری است که بزرگترین تکیه گاه زن و مرد در زندگی مشترکشان است. با احساس وفاداری مطمئن میشوند که تنها نیستند و تکیه گاه در زندگی دارند. در همه شرایط کسی را دارند که یار و غمخوار و دلسوزی دارند که در خوشی ها و بدبختی ها در بیماری و سلامت به خصوص در دوران پیری و تنهایی در کنارشان است.

۸) گذشت زمان ازدواج را یک اتفاق عادی نشان ندهد باید سعی خود را بر این بگذارید که مثل روزهای نخست ازدواج همه چیز در نظر شما تازه باشد وسردی راه به رابطتان پیدا نکند.چون اگر غیر از این باشد تحمل خانه برای هر دو نفر با گذشت زمان سخت می شود، و هر دو نفر می خواهند از آن فرار کنند. ممکن است این ذهنیت پیش بیاید که نمی شود جلوی این سردی را گرفت. باید به این افراد بگوییم شما باید با مرور خاطرات روزهای ازدواج آن اشتیاق و علاقه را همیشه زنده نگه دارید. هر سال روز ازدواج، روزهای تولد، اعیاد را به شیرینی جشن ساده بگیرید البته در حضور فامیل و یا اعضای خانواده. بدین وسیله خاطرات خود را زنده نگه می دارید.

۹) از سختگیری های بی منطق باید دوری کرد. بخصوص مردان در برخورد با اندیشه های واهی و غیر منطقی مراقبت از زن و فرزندان را با سختگیری اشتباه میگیرند. درست است که عملی منطقی و اخلاقی به حساب می آید و کلا یک وظیفه است به عهده ی آقایان اما نباید با اعمال خشونت و استبداد همراه باشد، چون طرف مقابل نباید احساس کند که زیر ذره بین است و کنترل می شود همه چیز با احتیاط باید انجام شود تا ستیزه جویی طرف مقابل را به دنبال نداشته باشد.

10) مراقب افراد حسودی که برای خوشبختی شما نقشه می کشند باشید همه جا این افراد هستند. گاهی در همسایگی شما گاهی در فامیل نزدیک و… . به حرف بدگویان توجه نکنید تا زندگی آسوده داشته باشید.ممکن است کسی با شما دشمنی داشته باشد.حسادت و عیب جویی خصلت زشتی است که متاسفانه در اغلب مردم وجود دارد؛ باید حس حسادت این افراد را ترغیب نکنید تا نسبت به شما اقدام بد نکنند.

چنین نتیجه می گیریم که مهمترین وظیفه برای زن و مرد در زندگی توجه به نیازمندی های روحی و جسمی یکدیگر است و نگذارند مسائل خارجی زندگی آنها را تحت شعاع قرار دهد. در این جا گذشت و فداکاری باید حرف اول را بزند تا زوجین بتوانند از حریم زندگی خصوصی خود دفاع کنند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۹:۳۳
heiroo com

یکی از انحرافاتی که موجب شکایت والدین از فرزندان خود می‌باشد، درغگویی است. اکثر والدین از این شکایت دارند که فرزندانشان ، با وجود اینکه از هیچگونه رسیدگی در تربیت وی قصوری به عمل نمی‌آید، درغگو بار آمده یا مغلطه و اغراق می‌کنند. آنان از این بابت ناراحتند که آدمهای متدینی هستند، پرهیزگارند، دروغ نمی‌گویند. لقمه حرام نمی‌خورند و برای تربیت صحیح کودکان حتی‌المقدور از تمام امکانات تربیتی استفاده می‌کنند، او را از بچه‌های درغگو و کم تربیت دور نگه می‌دارند، برای راستگویی تشویق می‌کنند، ولی با این وصف چرا باید درغگو از آب درآید.

چرا بعضی از کودکان دروغ می‌گویند؟

دروغگویی نیز مثل سایر انحرافات اخلاقی و عاطفی ، خالی از علت نیست. عامل و انگیزه‌ها هستند که کودکان را در مسیر انحرافات قرار می‌دهند و یا برای سال‌های بعد و انحرافات عارضی در آنان ، زمینه‌سازی می‌کنند. بعضی از والدین با امتناع یکی دو تا از غرایز خیال می‌کنند که کار تمام شده و از سایر مسائل غریزی کودکان غافل می‌مانند.

در صورتی که اگر بخواهیم کودکان خود را با شخصیتی مثبت و عالی به بار آوریم، باید همه استعدادهای مثبت آنان را پرورش داده و ضمن ایجاد هماهنگی بین استعدادهای مثبت ، استعدادهای منفی را تضعیف و به سرحد انهدام بکشانیم و این کار با امتناع غرایز مثبت آنان از راه صحیح و انهدام یا هدایت غرایز منفی امکان پذیر می‌باشد. با غرایز چهارگونه رفتار می‌توانیم داشته باشیم. اقناع غریزه در حد امکان و به صورت معمولی ، سرکوب غریزه ، تعریف غریزه و تصعید غریزه. حال ببینیم که با کودکان خود چه کرده‌ایم؟ آیا به راستی صالح و قادر بوده‌ایم که غرایز آنان را اقناع یا غرایز سرکوب و تعریف شده‌شان را هدایت و تصعید نماییم؟

آیا به راستی استعدادهای مثبت آنان را پرورش داده‌ایم؟ آیا در مورد انهدام یا اصلاح استعدادهای منفی آنان را پرورش داده‌ایم؟ آیا در مورد انهدام یا اصلاح استعدادهای منفی آنان قدم مثبتی برداشته‌ایم؟ آیا اصولا شناخت صحیح و مهارت لازم را درباره مسائل تربیتی دارا بوده‌ایم یا همه‌اش حرافی بوده و بس؟ آیا پرهیزگار بودن و لقمه حرام نخوردن کافی است؟ همانطوری که در این زمینه چراها زیاد است، آیاها هم نسبتا زیاد می‌باشد.

ناتوانی یکی از علل دروغگویی

دروغگویی مثل سایر انحرافات اخلاقی و عاطفی علل و انگیزه‌هایی دارد که یکی از آنها ناتوانی می‌باشد. وقتی که شما کودک را ترس مسایل موهوم ، در منزل در حال اسارت و به صورت زندانی نگه داشته اید و آزادیهای او را ندانسته از دستش می‌گیرید و همراه خشونتهایی که از خود بروز می‌دهید او را در احساس عجز و ناتوانی غوطه‌ور می‌سازید ناچار است که از دست شما و ستمکاریهایی که مسبت به وی روا می‌دارید بگریزد و امیال و غرایز خود را به نوعی و به هر نحو ممکن ارضا نماید و برای این کار ناگزیر است که در مقابل شما به دروغ متوسل شود.

مادر می‌گوید با "الف" بازی نکن زیرا "الف" کودک بی‌تربیتی است. اما کودک وقتی از منزل خارج می‌شود و در کوچه "الف" می‌بیند. بنابه نیازهای غریزی و عاطفی ، یا با او صحبت می‌کند. به بازی مشغول می‌شود و بعد که زمان برگشتن به منزل فرا رسید به محض ورود به خانه ، مادر می‌پرسد: در کوچه با چه کسی بازی می‌کردی؟ جواب می دهد با "ج" زیرا اولا دلش می‌خواهد مادر را راضی نگهدارد و خود را حرف شنو نشان دهد. ثانیا دلش نمی‌خواهد که مادر با علم و اطلاع از اصل قضیه به ممانعت خشونت آمیزی دست بزند لذا به حربه‌ای که در نظر او راحت‌ترین و کارآترین حربه‌هاست یعنی به دروغ متوسل می‌شود.

ترس از والدین به عنوان یکی از علل دروغگویی

بعضی از والدین رفتار خشونت بارتری با فرزندان خود دارند. به کوچکترین بهانه آنها را کتک می‌زنند در مقابل دیگران پرخاش و تحقیرشان می‌کنند به خیال اینکه با خشونت و پرخاش و تنبیه و نیش زبان خواهند توانست جلو انحرافات روانی کودک را بگیرند. اینگونه خانواده‌ها علاوه بر اینکه نمی‌توانند کار مثبتی به عنوان کامل بازدارنده از انحرافات در تربیت کودک خود انجام دهند بلکه یا باعث می‌شوند که ترس کودک به تدریج ریخته و کارهای خلاف خود را با جرات و جسارت بیشتری انجام دهد.

یا اینکه والدین را مثل دژخیم چاق به دست بالاتر خود احساس کرده و از ترس آنان بنابه مختصات زمانی و مکانی متوسل به دروغ گردد و کودکی که از ترس و اجبار فرامین والدین را می‌پذیرد و در این فرمان‌پذیری هیچگونه علایق عاطفی از خود بروز نمی‌دهد پایه‌های اخلاقی سست و نااستواری خواهد داشت و در غیاب والدین ، چون دیگر حضور ندارند برخلاف آنچه را که میل آنها بوده انجام خواهد داد و رفته رفته به طرف فساد اخلاقی که دروغ نیز یکی از آنهاست کشیده شده و به درجات پایین‌تر انسانی نزول پیدا خواهد کرد. بنابراین بهتر است والدین برای انجام کاری که از فرزندشان می‌خواهند قبل از آن که متوسل به جبر و خشونت شوند میل انجام کار را در دل کودک برانگیزانند تا در چنین صورتی لزوم خشونت نیز از بین رود.

کودک به خاطر ترس از کتک خوردن و خشونتهای والدین ، کم‌کم از آنان فاصله گرفته و خود را جدا احساس می‌کند و گاه گاه در بعضی از موارد توسل به دروغ می‌گردد زیرا احساس می‌کند که اگر راست بگوید والدین در اثر عصبانیت کتکش خواهند زد چوب اجبار و خشونت را کنار نهید و بگذارید کودکتان با داشتن کمی آزادی عمل و احساس استقلال خود را فرد محترمی در اجتماع خانوادگی به حساب آورد. دیگر در این صورت لزومی ندارد که او با دروغ گفتن به خانواده خود خیانت کرده باشد.

خودنمایی یکی از علل دروغگویی

بعضی از کودکان به خاطر خودنمایی متوسل به دروغ می‌شوند اینان کودکانی هستند که مورد توجه والدین و اطرافیان قرار نمی‌گیرند، هر کاری می‌کنند کسی ، نیست که مشوقشان باشد و به حسابشان بیاورد و یا لااقل بفهمد که آنان چه کاری می‌کنند و چه می‌گویند و چه می‌خواهند. پدر یا مادر به علت گرفتاری‌های شغلی یا مشکلات خانوادگی کاری به کار آنان ندارند و گوششان به حزف آنان بدهکار نیست و اطرافیان نیز به خاطر اینکه در کار دیگران مداخله‌ای نکرده باشند و یه به خاطر سایر ملاحظات و محصولات ، کاری کودکان دیگر نداشند.

بالاخره خیال می‌کند که حرفها یا کارهایش مورد پسند والدین یا اطرافیان نیست و به ناچار برای خودنمایی هرچه بیشتر متوسل به دروغ و مغلطه و اغراق شود. گاه دروغگوهای چنان شاخداری می‌گویند که موجب تحریکات منفی عصبی والدین می‌شود و گاه ، کارهایی را به دروغ به خود نسبت می‌دهد که از خود قهرمانی بسازد تا بدین وسیله بتواند توجه اطرافیان را به خود جلب نماید و گاه واقعا دست به کارهای خطرناکی می‌زند که با جثه و سن و سالش جور درنمی‌آید.

آنچه که مسلم است اینها همه به خاطر خودنمایی و جلب توجه والدین و اطرافیانی است که اعتنایی به کودک ندارند بنابراین بهتر است کودکان را محترم بدانیم، به حرفهای آنها هرچند که بیجا و بی‌موقع هم باشد گوش فرا دهیم کارهایی را که هر چند به ظاهر کوچک انجام می‌دهند به دیده تحسین و تکریم بنگریم. مشوقشان باشیم تا بعدها کارهای بزرگتر و بهتری انجام دهند، هر از چندگاه و به مناسبتهای مختلف در پیش دیگران تعریف و تمجید تشویق آمیزی از آنها نیابیم.

برای مشاهده مطالب بیشتر اینجا را کلیک نمایید.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۱۱
heiroo com

حسد یک پاسخ بهنجار عاطفی است که در نتیجه از دست دادن دوستی کسی یا احتمال و یا تصور آن ظاهر می‌شود. حسد همیشه متوجه اشخاص است، در صورتی که هدف خشم شاید اشیا ، اشخاص و حتی خود شخص خشمگین باشد. پاسخ‌های ناشی از حسد گاهی با پاسخ‌های خشم شباهت زیاد دارند. گاهی نیز به علت حرکات ناشی از حسد نمی‌توان پی‌برد. حسد غالبا با ترس و خشم می‌آمیزد.

کسی که دچار حسد می‌شود، در روابط خود با شخص محبوب ، اطمینان خاطر را از کف می‌دهد و بیمناک است که مباد دوستش به او بی‌مهری کند. محرک‌های حسد و پاسخ‌های عاطفی ناشی از آن به ترتیب شخص حسود و طرز رفتار دیگران با او بستگی دارد. حسد به هر صورت که ظاهر شود، شخص را ناشاد می‌سازد و سازگاری او صدمات بزرگ و یا اندک وارد می‌کند. کسی که در کودکی گرفتار حسد باشد، هم در این دوره و شاید هم در تمام عمر به مردم و جهان با نظر حسد و بدبینی نگاه کند.

محرک‌های حسد

منشا محرک‌های حسد را باید همیشه در روابط اجتماعی و مخصوصا در وجود اشخاص جستجو کرد. محرک حسادت اطفال ، پدر و مادر یا کسی است که از او مواظبت می‌کند. بچه به سبب نیاز بیشتری که به محبت و توجه اطرافیان دارد، با طفل دیگر در رقابت می‌افتد. از تحقیقاتی که درباره حسد اطفال در درمانگاه‌های روان‌شناسی صورت گرفته است، معلوم می‌شود که حسد یک عاطفه بسیار عمومی است که معمولا با تولد خواهر یا برادر در اطفال بین سنین 2 و 5 ایجاد می‌شود.

در این‌باره نخستین فرزند بیشتر صادق است. چه او مدت‌ها تمام محبت و مواظبت پدر و مادر را به خود اختصاص داده است و تولد بچه دوم این فرصت را از او می‌گیرد و این موجب تحریک حسادت او به بچه دوم می‌شود. از جمله اقداماتی که برای جلوگیری از حسد بچه معمول است، این است که می‌کوشند او را برای پذیرفتن نوزادی که در پی است آماده سازند. ولی از این کار نتیجه شایانی گرفته نشده است. زیرا طفل کوچک نمی‌تواند ماهیت چنین واقعه‌ای را خوب درک کند.

حسد گاهی ثمره تفاوت سنی میان فرزندان یک خانواده است. بچه خردسال به هر مزایایی که طفل بزرگ از آنها برخوردار است، حسادت می‌ورزد و بچه بزرگتر از محبت و مواظبتی که به بچه کوچکتر می‌شود بدش می‌آید. تبعیض پدر و مادر و علت دیگر حسد کودکان است. والدین بدون اینکه آگاه باشند به فرزندان زیبا ، خونگرم و با استعداد بیشتر مهر می‌ورزند و این باعث حسد فرزندانی می‌شود که چینی نیستند.

والدین از آنجایی که میل دارند بچه‌هایشان طبق موازین معینی پرورش یابند و بر کودکان دیگر پیشی گیرند، حدودی برای پیشرفت فرزندان خود قائل نمی‌شوند. وقتی که اطفال نتوانند به این حدود خود را برسانند خود را نالایق و گناهکار می پندارند. این از یک طرف و از طرف دیگر سرزنش پدر و مادر و مقایسه ناپسندی که بین فرزندان و اطفال دیگر بعمل می‌آورند، حسد کودکان را نسبت به آنها بیشتر رفته‌اند بر می‌انگیزد.

حسادت کودک به پدر یا مادر

بسیاری از بچه‌ها به یکی از والدین بخصوص به پدر حسادت می‌ورزند. در نتیجه تماس همیشگی که بچه با مادر خود دارد، میل مالکیتی نسبت به او پیدا می‌کند و چون مادر در حضور او به پدر محبت کند، حسودیش می‌شود. اگر میان همسران تضاد باشد، فرزندی که از یک یا چند جهت به یکی شبیه است، هدف خشم و قصاص دیگری می‌شود و طفلی که اینگونه مورد بی‌مهری واقع شده است، به خواهر و یا برادری که برخلاف خودش از محبت و نوازش برخوردار است، حسد می‌ورزد.

در حدود پنج و شش سالگی که علایق کودکان به خارج خانه گسترش می‌یابد، حسد در میان افراد کمتر می‌شود. در عوض همشاگردی‌ها مخصوصا آنها که به جهاتی به طفل برتری دارند، محسود واقع می‌شوند. اگر معلمی در کلاس یک یا چند نور چشمی داشته باشد و به مقایسه‌های ناپسند بچه‌ها بپردازد، آتش حسد را دامن می‌زند. بیشتر بچه‌ها وقتی ببینید که اطفال دیگر ، اشیا بیشتر و بزرگتر از ایشان را مالکند بر آنها حسد می‌خورند.

اگر کودک بازیچه‌ای در دست کودک دیگر ببیند که خود ندارد، احساس می‌کند که به او ستم رفته است و دلش می‌خواهد از همان بازیچه او نیز داشته باشد. برای جلوگیری از حسد در میان خواهران و برادران دستور از هر چیز دو تا بی‌نتیجه است. چه طفل بزرگتر فکر می‌کند که چون بزرگتر است همش باید مال او باشد و گرنه می‌رنجد و حسود می‌شود.

پاسخ‌های حسد

حسد با فشار عاطفی همراه است و به اشکال گوناگون ظاهر می‌شود. کودک حسود ممکن است:
  • با رقیب خود دشمنی و بدرفتاری کند.
  • از شخص مورد علاقه دوری کند.
  • از جمع ، گوشه‌گیری و تظاهر به بی‌اعتنایی کند.
  • به تعالی و برترسازی و به رقابت ابداعی یا خلاق بپردازد.

اعمال طفل همیشه در همه موارد یکسان نیستند. گاهی ممکن است، شخص مورد نظر را مورد حمله قرار دهد و گاهی در صدد جلب محبتش برآید. در هر صورت تشویق و عدم اعتماد از کلیه اعمالش هویداست و چنین می‌نماید که می‌خواهد شایستگی خود را به شخص مورد علاقه نشان دهد. طفلی که خود را گرفتار رقیب می‌بیند همه کوشش‌ها را بکار می‌برد تا به هر طریقی این مشکل را حل کند. یک کودک چهار ساله را به خود جلب کند و گاهی با آنها تندی می‌کرد و به نوزاد بد می‌گفت و انگشت می‌مکید. پاسخ‌های حسد ، ممکن است تمام ذهن کودک را مدتی اشغال کند و یا اینکه در فواصل مختلف و فقط هنگام برخورد وضع حسد انگیز ظاهر شود.

ظاهرسازی حسد به صورت مستقیم یا غیر مستقیم

  • اطفال خردسال ممکن است حسد خود را بطور مستقیم و غیر مستقیم ظاهر سازند.
  • اعمال مستقیم شامل الفاظ خشن و حملات بدنی است که گاهی زیان آور و خطرناک می‌باشد.

پاسخ‌های غیرمستقیم ، عبارتند از : بازگشت به رفتار دوره شیرخوارگی مانند جا تر کردن و انگشت مکیدن ، کوشش برای جلب توجه از طریق تظاهر به ترسهایی که پیشتر از او دیده نشده است، خواستن غذاهای مخصوص ، شیطنت ، ایجاد خرابی ، ناسزاگویی و عیب‌جویی با تظاهر به بی‌نیازی از محبت و توجه اطرافیان ، شکستن و خراب کردن بازیچه ها و در مقام خشم و انتقام و نیز ممکن است وضع تسلیم آمیخته به اندوه به خود بگیرد.

پاسخ‌های غیر مستقیم در مورد کودکان بزرگسال ، با اطفال خردسال سر به سر گذاشتن ، آزار اطفال کوچکتر و جانوران ، بین بچه نزاع انداختن ، خرابکاری ، ترشرویی و بدرفتاری ، حالت یک قهرمان مطلق به خود گرفتن ، در رویا فرو رفتن ، تکبر ، تظاهر ، تقلب و ادای کلمات رکیک از جمله اعمال غیر مستقیمی هستند که معرف حسد کودکان می‌باشند. طفل حسود ممکن است یک شخص خودنما از آب در آید. یا اینکه آدم خوبی بشود. این بستگی دارد به اینکه تجارب و تلاش‌های کودک ، وقتی که با حسد دست به گریبان است او را به کدام سو بکشد.

تفاوت‌های فردی در حسد

مقدار و شدت حسد در اطفال، متفاوت است و با عواملی از قبیل سن ، جنس ، هوش و رشد ذهنی ، تعداد اطفال در یک خانواده و طرز رفتار والدین بخصوص رفتار مادر بستگی دارد. حسد اطفال در بین 2 و 4 سال و بار دوم در ایام بلوغ به شدیدترین مرحله خود می‌رسد از هر سه بچه حسود دو تاشان دخترند. حسد در میان اطفال باهوشتر بیشتر است. در روابط بین دختر و دختر بیشتر حسد مشاهده شده است تا روابط بین پسر و پسر و دختر.

هر چه اطفال در یک خانواده کمتر باشد، حسد در میان آنها بیشتر است و غالبا نخستین فرزند خانواده بیشتر حسود می‌شود. غالب اوقات رفتار مادر است که حسد اطفال را سبب می‌شود. مادری که بیش از حد به اطفال اظهار علاقه کند و مادرانی که مقررات انظباطی خود ثبات و نظم ندارند، بیش از مادران معتدل و منظم حسد فرزندان خود را باعث می‌شوند. هر قدر توجه و علاقه مادر به بچه کمتر باشد، بروز حسد کمتر است.

برای مشاهده مطالب بیشتر اینجا را کلیک نمایید.
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۶ ، ۱۴:۵۸
heiroo com

برخی از نوجوانان غالبا در صورت فردی و گاهی به صورت گروهی به رفتارهای خلاف روی می‌آورند و به نوعی خرده فرهنگ بزهکاری وابسته می‌شوند. این گروه از نوجوانان ارتباط خود را با خانواده و مدرسه درهم می‌ریزند و با نفی موازین اخلاقی و قانونی به بزهکاری روی می‌آورند. بزهکاری در همه جای دنیا هست و در بین پسران بیشتر از دختران دیده می‌شود. فرار از منزل ، دزدی ، ضرب و شتم ، خرابکاری ، رفتار وحشیانه ، مصرف الکل و مواد مخدر ، هتک عفت ، قاچاق و قتل را می‌توان در شمار بزهکاری نوجوانان دانست.

وقتی یک نوجوان به نوعی از بزهکاری یا انحراف دچار می‌شود، تمایل او برای دست زدن به انواع دیگر بزهکاری یا انحراف بیشتر می‌شود. به همین دلیل نوجوانان دارای این مشکلات معمولا فقط یک انحراف ندارند. جیسور می‌نوسد: در حال حاضر شواهد کافی وجود دارد که همگی از وجود همزمان چند انحراف در هر یک از نوجوانان بزهکار اطلاع می‌دهند. وجود چند انحراف بویژه در افراد گرفتار به اعتیاد ، مصرف الکل ، خشونت و بزهکاری و فعالیت جنسی پیش از موقع بیشتر است.

انواع نوجوانان بزهکار

گروه اول

کسانی هستند که تا آستانه بلوغ در خانواده‌های نسبتا متعادل بزرگ شده‌اند ولی در دوره فاصله گرفتن از خانواده توسط افراد منحرف به مصرف الکل یا مواد مخدر کشیده شده‌اند. مصرف الکل و مواد مخدر بخصوص در سنین پایین باعث صدمه زدن به مغز می‌شود و رشد طبیعی را بهم می‌زند. این مصرف زمینه مساعدی برای رشد نابهنجاری جنسی و ناتوانی در کنترل رفتار ایجاد می‌کند و نوجوان را برای دست زدن به سایر جرائم آماده می‌کند و ممکن است بتدریج او را به سوی بزهکاری‌های دیگر و حتی خودکشی سوق دهد.

گروه دوم

نوجوانانی هستند که از زمان کودکی دچار مشکلات خانوادگی ، فقدان یکی از والدین فشارهای شدید مالی ، اختلال جسمی یا سوء استفاده جنسی طولانی بوده و از همان کودکی دچار اختلالات عاطفی - رفتاری بوده‌اند. خطر ابتلا به الکل و مواد مخدر و سایر بزهکاریهای نوجوانی در این گروه از نوجوانان بسیار بیشتر است. آنان به سادگی جذب گروه همسالان منحرف می‌شوند.

دلایل بروز بزهکاری

دلایل بزهکاری زیاد پیچیده است. بزهکاری برخی از نوجوانان صرفا به دلیل ناراحتی‌های شدید روانی آنان است. این گروه شامل جامعه ستیزهای اجتماعی نشده (نوجوانی که قراردادها و قوانین اجتماعی را زیر پا می‌گذارد بی‌آنکه احساس تقصیر کند) و افراد دارای اختلال عصبی است (نوجوانانی که دچار اضطراب یا کمرویی شدید هستند). تاریخچه زندگی نوجوانان بزهکار غالبا مملو از فقر سلامت روانی در دوره کودکی و بی‌قراری و تحریک پذیری است. گروهی از نوجوانان بزهکار حاصل فقر اجتماعی و فرهنگی محیط زندگی خود هستند.

روابط سرد با مادر در دوران کودکی ، همدستی با مادر در مقابل پدر و درگیری با وی ، داشتن والدینی خلافکار و همانند سازی با سایر بزرگسالان بزهکار نیز از جمله عوامل زمینه‌ساز بزهکاری نوجوانان است. نوجوانانی که زمینه خانوادگی از هم گسیخته یا زمینه روانی– اجتماعی بزهکاری دارند دوستانی انتخاب می‌کنند که از نظر شخصیتی شبیه خودشان هستند و به این ترتیب گروههای نوجوانان بزهکار تشکیل می‌شود. معمولا در پشت پرده روابط این نوجوانان ، بزرگسالان بزهکاری را نیز می‌توان یافت که نوجوانان را وسیله دستیابی به اهداف غیر قانونی و غیر انسانی خود قرار داده‌اند.

ویژگیهای روانی اجتماعی و شخصیتی اعضای گروههای نوجوانان بزهکار از نظر درهم ریختگی خانواده طرز تلقی خصمانه نسبت به مدرسه و بی‌اعتنایی به ارزشها و باورها و سبک زندگی عمومی جامعه تا حد زیادی سبیه به یکدیگر است و هر چه دوستی و ارتباط آنان گسترش می‌یابد تاثیر بیشتری بر یکدیگر می‌گذارند و شباهتشان با یکدیگر افزایش می‌یابد.

درمان نوجوانان بزهکار

درمان نوجوانان بزهکار بخصوص آنان که از الکل و مواد مخدر استفاده می‌کنند و چند انحراف دارند، در قدم اول مستلزم جدا نگه داشتن آنان از محیط آلوده و ارتباط با افراد ناباب است، ترک مصرف الکل و مواد مخدر باعث تغییرات مثبت در عملکردهای مغزی این افراد شده و آنان را بتدریج به حالت عادی برمی‌گرداند و برای مراحل بعدی درمان آماده می‌کند. در مرحله دوم باید به این نوجوانان کمک کرد تا در محیط طبیعی زندگی و به عنوان افرادی که مشکلی دارند که باید حل شود، پذیرفته شوند.

بدون پذیرش این مشکل امکان مقابله واقع بینانه با آنان بوجود نخواهد آمد. در برخی از نوجوانان که دچار اختلال استرس پس از سانحه شده و از ناراحتیهای ناشی از مشکلات مشکلات جسمی و یا سوء استفاده جنسی رنج می‌برند، علاوه بر اقدامات فوق لازم است از روش فراخوانی مواد سرکوب شده به سطح هوشیاری نیز استفاده شود تا با رها شدن از فشار واقعه‌های گذشته و ارزشیابی مثبت از خود توانایی ایفای نقشهای سالم جنسیتی در آینده را بدست آورند.

آینده بحث

ظرفیتهای شناختی نوجوان به ما کمک می‌کند تا درمان مشکلات او را روش شناختی دنبال کنیم. او از این طریق می‌تواند با آگاهی یافتن از نتایج رفتار خود توانایی خویش را برای مقابله با مشکل و انتخاب رفتارهای بهتری که نتایج رضایت بخش داشته باشد گسترش دهد. ما هرگز نمی‌توانیم در یک زمان به حل مسائل رشدی نوجوان بپردازیم به همین دلیل باید در هر یک از حوزه‌های رشد او جداگانه کار کنیم و موقعیت درمانی در یک حوزه از رشد ، مقدمه موفقیت در حوزه دیگر قرار داده شود.

نکته مهم دیگر اینکه درمان نوجوانان بزهکار مستلزم همکاری و مداخله موثر و نزدیک خانواده اوست. اگر خانواده بتواند به نحو موثری نقش خود را در کنترل انحراف نوجوان ایفا کند کمک بزرگی به درمان خواهد کرد. ایفای چنینی نقشی پس از درمان و در مرحله پیگیری تا رسیدن نوجوان به استقلال و رشد دوره جوانی و بزرگسالی نیز ضرورت دارد. والدین یا سرپرست نوجوان باید کمک کند تا او از ارتباط خانوادگی محکم‌تر و حمایت کننده‌تری برخوردار شود.

برای مشاهده مطالب بیشتر اینجا را کلیک نمایید.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۰۶
heiroo com

اگر کودک شما هم بهانه گیر است و شما را آزار می دهد حتما این مطلب را بخوانید

برخی از کارشناسان این بهانه گیری های خسته کننده را به مشکلات مهارت های زبانی کودکان نسبت می دهند. کودکان در این سن معنی بیشتر کلمه هایی که می شنوند را درک می کنند اما نمی توانند آنها را درست و کامل بیان کنند. در نتیجه، وقتی کودک نمی تواند منظور خود را توضیح دهد ناامید می شود و جیغ کشیدن و بهانه گیری را آغاز می کند.

•    کنترل خود را از دست ندهید
بهانه گیری کودکان واقعا آزار دهنده است. علاوه بر جیغ زدن و غرغر کردن شاید کودک لگدپراکنی کند یا پاهایش را به زمین بکوبد، اشیا را به اطراف پرت کند، دیگران را کتک بزند یا حتی نفس خود را حبس کند تا کبود شود. تحمل و کنترل این رفتارها واقعا طاقت فرسا است اما والدین باید مطمئن باشند که حبس نفس تا مرحله کبودی نیز نوعی بهانه گیری و کج خلقی کودکانه است.
هنگامی که کودک در حال جیغ و داد کردن است به حرف ها و دلیل های شما گوش نمی دهد و با حالتی منفی به فریادها و تهدیدهای شما پاسخ می دهد. هرچه بیشتر سر او داد بزنید که آرام تر شود، او با صدای بلندتری جیغ می زند. در این مواقع شاید بهترین کار این است که کنار او بنشینید و چیزی نگویید. به طور کلی، بودن در کنار کودک هنگام بدرفتاری هایش روش خوبی است. کودکان خودشان هم از خشمی که دامن آنها را گرفته است می ترسند و بودن شما در کنار آنها موجب آرامششان می شود.
اگر تحمل بهانه گیری های او را ندارید چند دقیقه کوتاه بیرون بروید و وقتی کودک دست از گریه و جیغ برداشت دوباره به اتاق بازگردید. اگر شما آرامش خود را حفظ کنید او نیز سریع تر آرام می شود.
وعده یا رشوه دادن به کودک در این شرایط نتایج خوبی در پی ندارد. بنابراین فکر این چیزها را از سر بیرون کنید. تا حد امکان به بهانه گیری های بی مورد او عتنا نکنید تا خودش خسته و ساکت شود.


•    حواستان باشد که شما بزرگ تر هستید
مهم نیست بهانه گیری های کودک شما چقدر طول می کشد، خواسته های غیرمنطقی او را پاسخ ندهید و به هیچ وجه با او بحث نکنید. به نگاه ها و تفکرات اطرافیان نیز خیلی بها ندهید. همه آنها روزی چنین تجربیاتی داشته اند. اگر در نتیجه بهانه گیری های کودک به او چیزهایی که می خواهید را بدهید در واقع به او می آموزید داد و فریاد کردن بهترین روش برای به دست آوردن خواسته هاست. این طرزفکر برای کودک شما در بزرگسالی ایجاد مشکل خواهد کرد. سعی کنید کودک به هیچ عنوان متوجه نشود که شما خودتان هم روی رفتارهایتان هنگام عصبانیت کنترل ندارید.
اگر بهانه گیری و کج خلقی کودک به مرحله ای رسید که شروع به کتک زدن دیگران، پرتاب وسایل یا جیغ های بی وقفه کرد، او را به مکانی امن همچون اتاق خواب خودش ببرید و به او بگویید چرا او را اینجا آورده اید (زیرا سارا را کتک زده ای)  و کنار او بمانید تا آرام شود.اگر در مکان عمومی هستید و کودک کج خلقی هایش را آغاز کرد سریعا آنجا را ترک کنید تا فرزندان آرام شود.

•    عشق خود را به کودک ابراز کنید
هنگامی که کودک آرام است و می توانید با او صحبت کنید، او را در آغوش بگیرید و بگویید چقدر دوستش دارید. این رفتار برای کودک آموزنده است و می تواند با آرامش بیشتر در مورد کج خلقی های خود صحبت کند.

•    بعدا در مورد مساله پیش آمده صحبت کنید
هگامی که کودک آرام شد در مورد اتفاق های پیش آمده با او صحبت کنید. صحبت کردن در مورد بهانه گیری ها کودک بسیار ساده است. شما متوجه خواهید شد مشکل کودک شما چیست. کمک کنید تا بتواند احساسات خود را در غالب کلمات بیان کند. به طور مثال، به او بگویید:«تو خیلی عصبانی بودی چون غذا آن چیزی نبود که می خواستی.» به او اجازه دهید متوجه شود صحبت کردن در مورد ناراحتی ها نتیجه بهتری دارد. با خنده بگویید:«ببخشید من تو رو درک نکردم. الان که جیغ نمی کشی متوجه شده ام چه می خواستی.

•    زمان دادن به کودک
بسته به فرزند خود، هرچند وقت یکبار از ترفند زمان دادن استفاده کنید. این راهکار را از 18 ماهگی آغاز کنید. با این ترفند شاید کودک بتواند خودش تا حدی بهانه گیری هایش را کنترل کند. زمان دادن به کودکان به ویژه زمانی که کج خلقی کودکان بالاست و دیگر روش ها پاسخگو نیستند، جواب می دهد. کودک را در مکانی ساکت و خسته کننده برای مدت زمان کوتاهی (یک دقیقه برای هر سال از عمرش) بگذارید. این مساله کمک می کند تا کودک خودش را آرام کند.
به او توضیح دهید که چه کاری می کنید:به زمان می دهم تا آرام شوی و مامان در آنجا منتظر توست. در ضمن، به او توضیح دهید که این تنبیه نیست. اگر کودک نخواست در آن مکان بماند با قدرت اما نه بداخلاقانه او را در مکان موردنظر نگه دارید. دنبال کار خود بروید. اگر جای او امن است به هیچ وجه به او نگاه یا توجه نکنید و بگذارید با خودش کنار بیاید

•    از موقعیت هایی که برای کودک ناخوشایند است دوری کنید
مراقب باشید خیلی در موقعیت هایی که باعث ناراحتی کودک می شود، قرار نگیرید. به طور مثال، اگر او هنگام گرسنگی عصبانی می  شود و شروع به بهانه گیری می کند حتما میان وعده های کوچکی در کیف خود داشته باشید. اگر هنگام غروب بهانه گیر و عصبی می شود، سعی کنید خریدهای خود را ابتدای روز انجام دهید.
اگر با تغییر فعالیت ها مشکل دارد حتما پیش از هر تغییری به او مساله را گوشزد کنید. به طور مثال، اگر قصد دارید تا نیم ساعت دیگر زمین بازی را به مقصد خانه ترک کنید حتما این مساله را با در میان بگذارید. اجازه دهید از این تصمیم آگاه شود.
اگر متوجه شدید الان است که بهانه گیری های کودک آغاز شود، بلافاصله حواس او را پرت کنید:اسباب بازی به او بدهید، مکانش را عوض کنید، شکلک های خنده دار در بیاورید یا توجه او را به پرنده در حال پرواز جلب کنید.
کودک در این سنین مستقل بودن را می آموزد بنابراین تا حد امکان به او حق انتخاب بدهید. البته نه اینکه از او بپرسید می خواهد همه وقت خود را چگونه سپری کند. بگویید:«هویج یا ذرت می خواهی؟» به جای اینکه بگویید:«ذرت هایت را بخور!» به او احساس  کنترل داشتن بر اوضاع را منتقل کنید.توجه کنید که چقدر از کلمه «نه» استفاده می کنید. اگر زیاد از آن استفاده می کنید در واقع شرایط را برای خود و کودکتان پر اضطراب و سخت می کنید. سعی کنید این مساله را کنترل کنید.

•    مراقب نشانه های اضطراب زیاد باشید
شاید بهانه گیری های روزانه برای کودکان امری طبیعی باشد اما باید مراقب مشکلات احتمالی هم باشید. هر گونه تنش و استرسی که در خانه وجود دارد می تواند در بیشتر شدن کج خلقی و بهانه گیری های کودک تاثیر بگذارد.
اگر کودک به طور مدام بهانه گیر است و به خود یا دیگران آسیب می رساند حتما از یک متخصص کمک بگیرید. پزشک یا مشاور کودک می تواند شما را با هر گونه تغییر رفتاری در کودک آشنا کند و این جلسات به شما یاد می دهند چگونه رفتارهای آینده کودک را پیش بینی و رفتار کنید.


برای مشاهده مطالب بیشتر اینجا را کلیک نمایید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۱۴
heiroo com

شاید بتوان یکی از مهم‌ترین مسئولیت‌ها و وظایف والدین در مقابل نوجوانان خود را وظیفه تربیتی آن‌ها دانست؛ وظیفه‌ای که اگر خوب و درست از عهده آن برآیند، نتیجه‌اش آینده‌ای درخشان و مطمئن برای فرزندانشان است.

اگر می‌خواهید به عنوان والدینی دلسوز و مسئول، آینده جسمی و روانی پسران خود را تأمین کنید، رعایت این نکات را فراموش نکنید:

1) پدر و مادر قبل از هر دوست ناباب یا جامعه ناسالمی می‌توانند رفتارهای پرخطر را به فرزندانشان بیاموزند. نتیجه تازه‌ترین تحقیقات روی بیش از 2000 نوجوان که به مصرف سیگار و مواد مخدر و... اعتیاد داشتند، نشان داده که 40 تا 60 درصد از این نوجوانان، برای اولین بار نحوه استعمال مواد دخانی را در خانه و توسط والدین خود آموخته‌اند؛ بنابراین اولین گام در دور نگه داشتن فرزندان از مواد مخدر، استعمال‌ نکردن آن‌ها توسط والدین و بویژه در منزل است.

2) شما نمی‌توانید از نوجوانتان توقع داشته باشید که مدام در محیط‌های آلوده و در مجاورت افراد معتاد قرار داشته باشد و هیچ تمایل یا حس کنجکاوی نسبت به مصرف مخدرها از خود نشان ندهد؛ بنابراین از رفت و آمد با دوستان یا اقوامی که اقدام به مصرف مخدرها جلوی اعضای خانواده می‌کنند، خودداری کنید.

3) با پرهیز از رذایل اخلاقی مانند دروغگویی، خشم و عصبانیت بی‌موقع یا ناسزاگفتن، الگوی رفتاری مناسبی برای نوجوانتان باشید.

4) بسیاری از پدران دوست دارند آینده‌ای را که برای خود متصور بوده‌اند و به آن نرسیده‌اند برای پسرانشان ترسیم کنند، اما خیلی از افسارگسیختگی‌ها و فاصله‌های بین والد و فرزند از همین جا شروع می‌شود. شما به عنوان یک پدر خوب، فقط وظیفه شناساندن راه‌های صحیح و غلط به فرزندتان و مشورت کردن با او در مورد علاقه‌مندی‌هایش را دارید و بهتر است انتخاب نهایی را به عهده فرزندتان بگذارید.

5) بسیاری از پسران از گوش دادن به نصیحت‌ها و توصیه‌های همیشگی گله‌مندند و فکر می‌کنند که نصیحت بیش از حد یعنی عدم اعتماد خانواده و کوچک شمردن آن‌ها. می‌توانید با خریدن انواع کتاب‌ها یا فیلم‌های آموزنده، فرزند خود را از نوجوانی درباره مسائل و مشکلات موجود در جامعه به طور غیرمستقیم آگاه کنید.

6) پسران در سنین نوجوانی علاقه خاصی به استقلال، جدا شدن از خانواده و پیوستن به گروه هم‌سالان دارند و نگرانی بسیاری از والدین، از ناشناخته بودن دوستان فرزندشان نزد آن‌هاست. برای اینکه هم فرزندتان را خوشحال کنید و هم با دوستان جدیدش بیشتر آشنا شوید، می‌توانید هر چند وقت یک بار، یک مهمانی دوستانه ترتیب دهید و دوستان فرزندتان را هم با خانواده‌هایشان به صرف یک عصرانه ساده دعوت کنید. می‌توانید برای تسلط بیشتر بر روابط فرزندتان هم، ماهی یک بار، یک برنامه کوهنوردی با دوستان فرزندتان و خانواده آن‌ها بچینید.

7) از تحقیر، توهین یا مقایسه‌کردن پسرتان با دیگران به شدت پرهیز کنید؛ چون انجام این اعمال موجب پرخاشگر و زورگو شدن آن‌ها در آینده می‌شود و این گونه فرزندان تحقیر شده بعد از رسیدن به استقلال سعی می‌کنند با توسل به زور وجود و قدرتشان را به دیگران اثبات کنند.

8) پسران، پدران آینده‌اند و باید مسئولیت‌پذیر بار بیایند؛ بنابراین انجام برخی از کارهای خانه را حتی اگر خیلی کم و پیش پا افتاده باشند به عهده پسرتان بگذارید؛ کارهایی مانند خرید نان یا گذاشتن کیسه زباله بیرون از منزل.

9) پسران در سنین نوجوانی علاقه زیادی به دیده و پذیرفته شدن از طرف جامعه دارند؛ بنابراین برای این کار اقدام به عوض کردن ظاهر و نوع پوشش خود می‌کنند. در مواجهه با این گونه مسائل، نباید با پرخاشگری و توهین فرزندتان را از تغییر ظاهرش منع کنید، بلکه باید با زبانی خوش و دلیل و منطق مناسب، او را تشویق به پذیرفته شدن از راه‌های دیگری غیر از تغییر ظاهر غیر متعارف کنید. از او بخواهید که رشته هنری یا ورزش مورد علاقه‌اش را به صورت حرفه‌ای ادامه دهد و موفقیت‌ها و قهرمانی‌های پیاپی‌اش سبب غرور و افتخار خودش و شما باشد.

10) آزادی مفرط ، بیشتر مخرب است نه موثر. شما با آزاد گذاشتن فرزند پسرتان در هر زمینه‌ای و برآورده کردن همه نیازهای او، فردی متکبر و خودخواه از او می‌سازید و موجب می‌شوید که او فکر کند در همه مکان‌ها و زمان‌ها، هر کاری که دلش بخواهد می‌تواند انجام دهد، اما وقتی طی زندگی با مسائلی غیر از آنچه باب میل اوست روبرو شود، یأس و ناامیدی سراسر وجودش را فرا می‌گیرد و عاقبت این نوجوانان چیزی نمی‌شود جز احساس پوچی و...

11) پسرها عمدتا عهده‌دار چرخاندن چرخ مالی و اقتصادی زندگی در آینده هستند؛ بنابراین بهتر است پدران، آن‌ها را با مسائل و مشکلات مالی و حساب و کتاب و نحوه صحیح پول خرج کردن آشنا کنند و از نوجوانی پس انداز کردن و صرفه‌جویی را به آن‌ها یاد دهند.

12) این یک باور غلط است که دخترها بیشتر از پسرها به محبت نیاز دارند. پسرها هم به اندازه دخترها به محبت و حمایت عاطفی بویژه از طرف خانواده‌شان احتیاج دارند؛ وظیفه پدر یا مادر مهربان که به فکر سلامت روان فرزندش است، رعایت تعادل و عشق‌ورزی به همه فرزندان چه پسر چه دختر است.

13) معمولاً پسرها با پدرانشان راحت‌ترند و بهتر می‌توانند مشکلاتشان را با آن‌ها در میان بگذارند؛ بنابراین به عنوان پدری مسئول، روزی یک ساعت از وقتتان را به پسرتان اختصاص دهید و او را در راه حل مشکلاتش یاری کنید. فقط حواستان باشد که خشونت و پرخاش، جایی در راهنمایی‌هایتان نداشته باشد تا فرزندتان از مشورت کردن با شما پشیمان نشود و مشکلاتش را خارج از خانه و به روش‌های نادرست حل نکند.

14) پسربچه‌ها علاقه شدیدی به بازی‌های خشن کامپیوتری دارند. برای جلوگیری از ناراحتی‌های جسمی و روحی فرزندتان، از تنها و آزاد گذاشتن او برای ساعت‌ها بازی با کامپیوتر خودداری کنید.

15) بد نیست که حساب دخل و خرج فرزندتان را داشته باشید و دورادور بدانید که او پول‌هایش را چه طور خرج می‌کند. خرید سیگار می‌تواند بسادگی خریدن یک بسته آدامس یا پفک باشد!

16) به پسرتان بیاموزید که زورگویی و قلدری راه معقول و پسندیده‌ای برای رسیدن به خواسته‌ها نیست؛ بنابراین بهتر است برای حل مشکلاتش راه‌های منطقی و آرام را پیش گیرد تا محبوبیتش پیش اطرافیان بیشتر شود.

17) پسرها به خاطر موقعیت خانوادگی خاصی که در آینده دارند و باید مسئول و مدیر یک زندگی شوند، نیاز زیادی به اعتماد به نفس بالا دارند. شما می‌توانید با سپردن کارهای مهم به پسرتان و گفتن این جمله که «من می‌دانم تو به بهترین شکل ممکن این کار را انجام می‌دهی» اعتماد به ‌نفس فرزندتان را بالا ببرید و حس مفید بودن را به او القا کنید.

18) با مسئولان و مشاوران مدرسه او در تماس باشید تا بتوانید از تغییرات احتمالی روانی یا تحصیلی فرزندتان خبردار باشید.

19) برای این که پسرتان احساس نکند به خاطر جنسش هیچ محدودیتی ندارد، قوانین خانواده را بنویسید و به دیوار اتاقش بچسبانید و حتماً ساعات ورود و خروج او را طبق مقررات خانواده درج کنید و اگر دیدید که از حدش تجاوز کرد، بنا به روحیاتش، تنبیه یا تشویقی برایش در نظر بگیرید تا بهتر شرایط خانواده را بپذیرد.

20) از سوی دیگر جوری رفتار نکنید که فرزندتان احساس کند برای هر کاری باید نظر شما را رعایت کند و حق انتخاب در هیچ زمینه‌ای را ندارد، این رفتار او را سرخورده می‌کند. انتخاب رنگ اتاق، لباس یا نوع تغذیه را به عهده خودش بگذارید.

21) هیچ گاه در برابر دختر یا فرزند کوچک‌ترتان به پسرتان نگویید که تو بزرگی یا پسری و این رفتارها از تو بعید است. عادلانه قضاوت کنید و به فرزندانتان بیاموزید که به یکدیگر احترام بگذارند و حقوق یکدیگر را هم رعایت کنند (پارسینه به نقل از سلامت)


برای مشاهده مطالب بیشتر اینجا را کلیک نمایید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۲۸
heiroo com